تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
نـقـطهـ ی پــآیــآن
 
نـقـطهـ ی پــآیــآن
هـمه چــیـز بـآ او تـمآمـ شـد!
شنبه 20 مهر 1392 :: 23:12 ::  نويسنده : parisa       

cze

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟

مثل آرامش بعد از یک غم . . .

مثل پیدا شدن یک لبخند . . .

مثل بوی نم بعد از باران . . .

در نگاهت چیزیست که نمیدانم چیست ؟!

من به آن محتاجم !




برچسب ها : نگاه،ارامش،لبخند،بوی نم باران،,
دوشنبه 15 مهر 1392 :: 13:40 ::  نويسنده : parisa       

 

persian chat rooms

یــک لبخنـــدم را بسته بندی کرده ام

برای روزی که اتفاقی تـــو را می بینم

آنقدر تمـــــــــیز میخندم

که به خوشبختــــی ام حســــادت کنـــی

و من در جیب هـــایــــم

دست های خالـــی ام را فریب دهـــم

که امن ترین جای دنیـــا را انتخاب کرده انــد




برچسب ها : لبخند،بسته بندی،روزی،اتفاقی،انقدر تمیز،خوشبختی،حسادت،دست های خالی،فریب،امن ترین جای دنیا،انتخاب,
شنبه 13 مهر 1392 :: 19:22 ::  نويسنده : parisa       

سلامـ دوستای عزیزمـ

این آدرس وب جدیدمه خوشحال میشمـ به این همـ  سر بزنین

http://parasto-o.blogfa.com/

موفق باشین!!!!

تو قسمت پیوندهای روزانه هم قرار دادمـ واسه راحتی کار شما میتونین روش کلیک کنین

اسمش:  ♥کـــــافــــه دلـــــتنگـــــــی♥





برچسب ها : ,
يکشنبه 7 مهر 1392 :: 0:32 ::  نويسنده : parisa       

persian chat rooms

قطره؛ دلش دریا می خواست
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت :  “از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!  “
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
قطره از دست داد و به آسمان رفت
و قطره؛ هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت
تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
خدا قطره را به دریا رساند
قطره طعم دریا را چشید
طعم دریا شدن را
اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
خدا گفت : هست!
قطره گفت : پس من آن را می خواهم
بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
قطره از قلب عاشق عبور کرد!
و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است!  “

 




برچسب ها : قطره،دریا،دل،خدا،قطره تا دریا،راه،طولانی،رنج،عشق،صبوری،لیاقت،عبور،منجمد،ایستادن،روان،اسمان،اموختن،طعم دریا،بزرگ،قلب ادم،بی نهایت،عاشق،چشم،اشک عاشق,
شنبه 30 شهريور 1392 :: 23:41 ::  نويسنده : parisa       

cze

ﺩﻟــــــــــﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
 ﻭﺍﺳﻪ ﺗﻠﻔﻦ ﺣﺮﻑ ﺯﺩﻥ ﻫﺮ ﺷﺒﻤﻮﻥ
 ﻭﺍﺳﻪ ﺻﺒﺢ ﺑﺨـــﯿﺮ ﮔﻔﺘﻦ ﻫﺎﻣﻮﻥ
 ﻭﺍﺳﻪ ﻣﺴﯿﺞ ﺑﺎﺯﯼ ﻫﺎﻣﻮﻥ ..
 ﻭﺍﺳﻪ ..ﮐﺠﺎﯾـــﯽ ﻋﺸﻘﻢ ؟
 ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻮﺍﻇﺐ ﺧـــﻮﺩﺕ ﺑﺎﺵ ..
 ﺍﻭﻣﺪﯼ ﺧﺒﺮ ﺑﺪﻩ ..
 ﺩﻟـــــــــﻢ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ
 ﻭﺍﺳﻪ ﺭﻭﯾﺎﻫﺎﻣﻮﻥ
 ﻭﺍﺳﻪ ﺁﺭﺯﻭﻫﺎﻣﻮﻥ
 ﻭﺍﺳﻪ ﻗﻮﻝ ﻫﺎﻣﻮﻥ
 ﺩﻟــــــــﻢ ﺣﺘﯽ
 ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻋﻮﺍﻫﺎﻣﻮﻥ
 ﻏﺮ ﺯﺩﻥ ﻭ ﺑﺤﺚ ﻭ ﮐﻞ ﮐﻞ
 ﺁﺧــــــﺮﺵ ﮔﻮﺷﯽ ﻗﻄﻊ ﮐﺮﻥ ﻫﺎﻣﻮﻥ
 ﺍﻣــــــــــﺎ
 ﺩﻭ ﺳﺎﻋﺖ ﻧﺸﺪﻩ ﺁﺷﺘﯽ ﮐﺮﺩﻧـــﻤﻮﻥ
 ﻫﻢ ﺧﯿﻠﯽ ﺗﻨــــــــﮓ ﺷﺪﻩ ..
 ﻫﻤﯿﺸــــــــــﻪ ﺩﻭﺳﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ …




برچسب ها : دل تنگ،تلفن حرف زدن،هر شب،صبح بخیر،مسیج بازی،کجایی،مواظب خودت باش، خبر بده، رویاهامون،ارزوهامون،قولهامون،غر زدن،بحث،کل کل،اشتی کردنمون،,
شنبه 23 شهريور 1392 :: 16:40 ::  نويسنده : parisa       

   فروشگاه خرید اینترنتی

  

همــــه ماهــــــر شــــده انـــد یــــــک نفــــر هزاران نفـــر را بــا هــــم دوســـت دارد !

   امــــــــا مــــن …

نـــــاشیـــــــانـــــه به یـــــک نفـــــــر دل میــــبــــنـــــــدم هـــــــــزاران بــــــــار

 




برچسب ها : رابطه،خطر،وقت میگذارند،یک لحظه،کنار هم بودن،میجنگند،می جنگند،با ارزش،با ارزش ترین،برای هر دو،ماهر،,
پنجشنبه 7 شهريور 1392 :: 20:19 ::  نويسنده : parisa       

 

هنوز یادم هست انگار همین چند لحظه قبل بود، من هنوز محو تماشای تو در همان یک قدم
 فارغ از غیر مانده ام چشم انتظار… مگر دنیا می تواند تو را از من بگیرد،
 وقتی هر لحظه مرورت می کنم…. چه کسی می تواند روح را از جسم جدا کند مادامی که زنده است……
 وقتی قرار بود ببینمت روز و شب هم مثل من دست و پایش را گم می کرد…….
 گویی مدام از هم سبقت می گیرند تا مرا زودتر به تو برسانند…..
 تو که حرف می زدی هر چه قند بود در دل من آب می شد…. تک تک واژه هایت را زندگی
 می کردم ….تک تک جمله هایت را…….که بگویم من هستم و می توانم!
 دندانهایم را نمی توانستم مخفی کنم وقتی تو بودی چون خنده ام قطع نمی شد با تو …
 محو تو که می شدم لبخند انگار می شد ذاتی وجودم، یکی می شد با من……
 تو که بودی دستم به آسمانها می رسید….راحت….
 آنقدر که می توانستم مشت مشت ستاره بچینم و در دامنم جمع کنم
 تا همه را روی سر تو بریزم…..زیر پایت….
 تو که بودی دلم می خواست بقیه ی عمرم را چشم شوم سراپا و مدام و یکسره تو را نگاه کنم…
 را ه رفتنت را… خندیدنت را….نگرانی هایت را….. حتی اخمهایت را…..
 دغدغه هایت را اما با تمام وجود می خواستم برایت زندگی کنم………
 دلم می خواست سراپا گوش شوم تا فقط تو را بشنوم بعد از این…….
 اما وقتی می آمدی تمام تلاش روز و شب سستی بود، مثل من می خواستند کندی کنند که زمان
 نگذرد و وقت سر نیاید و نشاید که تو میل رفتن کنی …..
 و من بغض پشت بغض چشمهایم را از تو بدزدم که اشکهایم را نبینی و غم دوباره وجودم را خموده کند….
 غبار مرگ انگار پاشیده می شد بر وجودم وقتی نبودی……..غبار بی حاصلی….
 پشت همان بغض ها فریاد می زدم با من بمان،…….صدایم اما ضعیف بود انگار که به گوشت نرسید
 نشنیدی که با تمام وجود فریاد می زدم ستجدنی انشاءالله صابرا….
 چشمانم را ندیدی از ته جان فریاد می زدند تو را……….
 فراز و نشیب صدایت، لحن آرام و صمیمی ات را هنوز زندگی می کنم…علایقت را برایت مدام طلب می کنم……
 تو چه داری که دیگران ندارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 حالا اما دیگر هر چه روز و شبهایم تلاش می کنند و می دوند و سبقت می گیرند از هم، نمی توانند مرا ….
 نه…. نمی توانند تو را به من باز گردانند…..روحم را……..نکند من مرده ام………..




برچسب ها : یادم هست،چند لحظه،محو تماشای تو،چشم انتظار،تک تک واژه هایت،من هستم،تلاش،,
سه شنبه 22 مرداد 1392 :: 16:06 ::  نويسنده : parisa       


دنیا هر روز در کیف جیبی کوچکم جا می‌شود
 چند اسکناس کهنه
 یک بلیط سوخته‌ی مترو
 که شاید این‌ بار کار کند
 و مرا به قرارمان برساند…
 یک نخ سیگار له شده
 و این جای خالی عکس تو
 که هر روز زیباتر می شوی…




برچسب ها : دنیا،کیف،اسکناس،بلیط،قرارمان،نخ سیگار،عکس تو،زیباتر,
شنبه 12 مرداد 1392 :: 16:21 ::  نويسنده : parisa       

 

 qm1ok23bn54xthwxvrk9.jpg

 

 

مـَטּ رابطه هـایی را دوست دارم که دو طرفـه اند.

 هـَر دو میکوشند برای ادامـه دار شدنش..

 هر دو خطـَر می کنند

 هر دو وقت می گذارند

 هزینه می کنند

 هر دو برای یکـ لحظه بیشتر در کنـآرِ همـ بودטּ بـآ زمـآטּ همـ می جنگند.

 مـטּ عـآشقِ رابطه هـاےِ دوطرفه اَم

 رابطه هایی که برای هر دو طرف ادامه اش،بـا ارزش تریـטּ چیزِ دُنیـآست 

 براے هر دو




برچسب ها : رابطه،خطر،وقت میگذارند،یک لحظه،کنار هم بودن،میجنگند،می جنگند،با ارزش،با ارزش ترین،برای هر دو,
چهارشنبه 26 تير 1392 :: 4:47 ::  نويسنده : parisa       
xvumf3573ufzjg9ng.jpg


خدا خبر داری که شوخی شوخی داریم پیر میشیم؟

 قرار نیست مارو یه خورده به آرزوهامون برسونی؟

 خیلی جدی دارم میگم….

 این قرارمون نبود؟؟

 ببینم اصلا بنده ی آرزو به دل به چه دردت میخوره؟؟؟

 




برچسب ها : خدا،خبر،شوخی،قرار،آرزو،جدی،قرارمون،بنده,
درباره وبلاگ

باید مغرور بود و دور از دسترس باید مبهم بود و سرسنگین خاکی باشی آسفالتت میکنند و از رویت رد میشوند!
آخرین مطالب
پيوندها
آمار
تعداد آنلاین : 0
بازدید امروز : 3
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 3
بازدید کل : 3282
تعداد پست ها : 83
تعداد نظرات : 0

Test
 
 

پیج رنک