تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
نـقـطهـ ی پــآیــآن
 
نـقـطهـ ی پــآیــآن
هـمه چــیـز بـآ او تـمآمـ شـد!
شنبه 16 دی 1391 :: 23:05 ::  نويسنده : parisa       

 

 

یه وقتـایــی هـســت کـه بـایــد لـــم بـــدی  یــه گــووشــه 

و جریـان زنـدگـیت رو فـقـط مــرور کــنـــــــــی 

بــعـدشــم بـگــی

بــه ســلامـتـی خـودمــــ  کـه آنقــدر تحمـل داشتــمــــــ)

 

 




برچسب ها : تحمل,عشق,دل گفته,دل گفته ها,ماندگار,سلامتی,زندگی,انتظار,دریا,اسمان,اسمان,
پنجشنبه 21 دی 1391 :: 3:18 ::  نويسنده : parisa       

 

همه مداد رنگی ها مشغول بودند 

بجز مداد رنگی

سفید

هیچکس به او کاری نمی داد

همه می گفتند

"تو به هیچ دردی نمی خوری"

یک شب که مداد رنگی ها تو سیاهی کاغذ گم شده بودن

مداد رنگی سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید

مهتاب کشید

آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک تر شد

و

صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها جایش را هیچ رنگی پر نکرد....

 




برچسب ها : تحمل,عشق,دل گفته,دل گفته ها,ماندگار,سلامتی,زندگی,انتظار,دریا,اسمان,اسمان,مداد رنگی,درد,دردی,ماه,مهتاب,ستاره,,
شنبه 5 اسفند 1391 :: 6:11 ::  نويسنده : parisa       

چراغها را خاموش کن ، نور نمی خواهم

نگاهم که می کنی برق نگاهت من را که هیـــــــــــچ ، تمام شب را مچاله می کند

 




برچسب ها : تحمل,عشق,دل گفته,دل گفته ها,ماندگار,سلامتی,زندگی,انتظار,دریا,اسمان,اسمان,مداد رنگی,درد,دردی,ماه,مهتاب,ستاره,,
يکشنبه 7 مهر 1392 :: 0:32 ::  نويسنده : parisa       

persian chat rooms

قطره؛ دلش دریا می خواست
خیلی وقت بود که به خدا خواسته اش رو گفته بود
هر بار خدا می گفت :  “از قطره تا دریا راهیست طولانی، راهی از رنج و عشق و صبوری، هر قطره را لیاقت دریا نیست!  “
قطره عبور کرد و گذشت
قطره پشت سر گذاشت
قطره ایستاد و منجمد شد
قطره روان شد و راه افتاد
قطره از دست داد و به آسمان رفت
و قطره؛ هر بار چیزی از رنج و عشق و صبوری آموخت
تا روزی که خدا به او گفت : امروز روز توست، روز دریا شدن!
خدا قطره را به دریا رساند
قطره طعم دریا را چشید
طعم دریا شدن را
اما؛ روزی دیگر قطره به خدا گفت: از دریا بزرگ تر هم هست؟
خدا گفت : هست!
قطره گفت : پس من آن را می خواهم
بزرگ ترین را، و بی نهایت را !
پس خدا قطره را برداشت و در قلب آدم گذاشت و گفت : اینجا بی نهایت است!
و آدم عاشق بود، دنبال کلمه ای می گشت تا عشق را درون آن بریزد
اما هیچ کلمه ای توان سنگینی عشق را نداشت
آدم همه ی عشقش را درون یک قطره ریخت
قطره از قلب عاشق عبور کرد!
و وقتی که قطره از چشم عاشق چکید. خدا گفت :
حالا تو بی نهایتی، زیرا که عکس من در اشــک عــاشق است!  “

 




برچسب ها : قطره،دریا،دل،خدا،قطره تا دریا،راه،طولانی،رنج،عشق،صبوری،لیاقت،عبور،منجمد،ایستادن،روان،اسمان،اموختن،طعم دریا،بزرگ،قلب ادم،بی نهایت،عاشق،چشم،اشک عاشق,
دوشنبه 6 آبان 1392 :: 0:53 ::  نويسنده : parisa       

 

19887166651114626718.jpg

وقتی باران می بارد با همین قلب عاشق ، بدون هیچ چتر و سرپناهی در زیر آن قدم میزنم.
 وقتی باران می بارد یاد و خاطرات در کنار تو بودن در دلم زنده می شود.
 باران را دوست دارم زیرا تو را در آن لحظه حس میکنم.
 عاشق بارانم ، زیرا عاشق قلب مهربان تو هستم.
 وقتی باران می آید ، احساس میکنم در کنارمی.
 احساس میکنم دستان گرمت درون دستهای من است و با هم قدم میزنیم در زیر قطره های مهربان باران.
 صدای رعد آسمان مرا به یاد آن لحظه می اندازد که با فریاد به تو میگفتم دوستت دارم عزیزم.
 بیا تا دوباره لحظه های بارانی را با حضور در کنار هم عاشقانه کنیم.
 بیا تا مثل باران شویم ، همان بارانی که عاشقانه بر روی درختان می بارد و آنها را تازه میکند.
 وقتی باران می بارد ، دلم میخواهد تا آخرین قطره اش در زیر آن بمانم.
 بمانم و به تو فکر کنم ، به لحظه های زیبای با تو بودن بیندیشم.
 باران ببار که دلم هوای یارم را کرده است.
 ببار که صدای قطره هایت مرا به یاد درد دلهای عاشقانه با یارم می اندازد.
 حضورت مرا یاد حضور یارم در آغوشم می اندازد.
 لطافتت مرا به یاد گرمی و لطافت دستان یارم می اندازد.
 ببار ای باران …
 ببار تا من نیز همراه با تو ببارم.
 بغض آسمان که شکسته شود بغض من نیز همراه با آسمان شکسته خواهد شد.
 بغض دوری از یارم و بغض لحظه هایی که با یارم در زیر باران قدم میزدیم .
 ای باران وقتی میباری دیگر سردی آن قطره هایت را احساس نمیکنم ، در آن زمان گرمی دستهایی را احساس میکنم که یک روز دستهای سرد مرا گرفته بود و در زیر قطره هایت قدم میزدیم.
 ای باران قطره های تو به پاکی اشکهای یارم هستند ببار تا لحظه ای اشکهای یارم را بر روی گونه ام احساس کنم
 ببار ببار ببار ، با آن قطره هایت بر گونه های من ببار ، و گونه های خیس مرا خیستر کن.
 ببار تا شاید من در زیر قطره هایت و این آسمان غم گرفته به خوابی روم تا شاید در آن خواب حضور یارم را در کنارم احساس کنم

 




برچسب ها : باران,قلب عاشق,چتر,سرپناه,یاد,خاطرات,ان لحظه,مهربانم,دستان گرمت,اخرین قطره,دلم,بغض اسمان,اشکهای یارم,,
صفحه قبل 1 صفحه بعد
درباره وبلاگ

باید مغرور بود و دور از دسترس باید مبهم بود و سرسنگین خاکی باشی آسفالتت میکنند و از رویت رد میشوند!
آخرین مطالب
پيوندها
آمار
تعداد آنلاین : 0
بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 39
بازدید کل : 3351
تعداد پست ها : 83
تعداد نظرات : 0

Test
 
 

پیج رنک