تبلیغات متنی
آزمون علوم پایه دامپزشکی
ماسک سه لایه
خرید از چین
انجام پروژه متلب
حمل خرده بار به عراق
چت روم
ایمن بار
Bitmain antminer ks3
چاپ ساک دستی پلاستیکی
برتر سرویس
لوله بازکنی در کرج
نـقـطهـ ی پــآیــآن
 
نـقـطهـ ی پــآیــآن
هـمه چــیـز بـآ او تـمآمـ شـد!
دوشنبه 6 آذر 1391 :: 2:24 ::  نويسنده : parisa       


... یادت باشد... در انتظار باران باشی... کفشهایت تشنه اند...

...

... یادم باشد... در انتظار آسمان بنشینم..

 

خاک همیشه خشک است...


... یادم باشد... در انتظار خورشید بنشینم...

 

ماه همیشه تاریک است...


... یادم باشد... در انتظار گندم بنشینم..

 

نان همیشه تلخ است...


... یادم باشد... در انتظار نگاه بنشینم..

 

زبان همیشه دروغ است...


... یادم باشد... در انتظار دوست بنشینم..

 

 

بی گانه همیشه خسته است...

... یادم باشد ... در انتظار او بنشینم..

 

او همیشه هست..

 

همیشه مهربان است...

 




برچسب ها : متن زیبا,متن عاشقانه, متن بی نظیر, جملات زیبا, جملات عاشقانه, متن دوست داشتنی,انتظار,
شنبه 16 دی 1391 :: 23:05 ::  نويسنده : parisa       

 

 

یه وقتـایــی هـســت کـه بـایــد لـــم بـــدی  یــه گــووشــه 

و جریـان زنـدگـیت رو فـقـط مــرور کــنـــــــــی 

بــعـدشــم بـگــی

بــه ســلامـتـی خـودمــــ  کـه آنقــدر تحمـل داشتــمــــــ)

 

 




برچسب ها : تحمل,عشق,دل گفته,دل گفته ها,ماندگار,سلامتی,زندگی,انتظار,دریا,اسمان,اسمان,
پنجشنبه 21 دی 1391 :: 3:18 ::  نويسنده : parisa       

 

همه مداد رنگی ها مشغول بودند 

بجز مداد رنگی

سفید

هیچکس به او کاری نمی داد

همه می گفتند

"تو به هیچ دردی نمی خوری"

یک شب که مداد رنگی ها تو سیاهی کاغذ گم شده بودن

مداد رنگی سفید تا صبح کار کرد

ماه کشید

مهتاب کشید

آنقدر ستاره کشید که کوچک و کوچک تر شد

و

صبح توی جعبه ی مداد رنگی ها جایش را هیچ رنگی پر نکرد....

 




برچسب ها : تحمل,عشق,دل گفته,دل گفته ها,ماندگار,سلامتی,زندگی,انتظار,دریا,اسمان,اسمان,مداد رنگی,درد,دردی,ماه,مهتاب,ستاره,,
شنبه 5 اسفند 1391 :: 6:11 ::  نويسنده : parisa       

چراغها را خاموش کن ، نور نمی خواهم

نگاهم که می کنی برق نگاهت من را که هیـــــــــــچ ، تمام شب را مچاله می کند

 




برچسب ها : تحمل,عشق,دل گفته,دل گفته ها,ماندگار,سلامتی,زندگی,انتظار,دریا,اسمان,اسمان,مداد رنگی,درد,دردی,ماه,مهتاب,ستاره,,
پنجشنبه 7 شهريور 1392 :: 20:19 ::  نويسنده : parisa       

 

هنوز یادم هست انگار همین چند لحظه قبل بود، من هنوز محو تماشای تو در همان یک قدم
 فارغ از غیر مانده ام چشم انتظار… مگر دنیا می تواند تو را از من بگیرد،
 وقتی هر لحظه مرورت می کنم…. چه کسی می تواند روح را از جسم جدا کند مادامی که زنده است……
 وقتی قرار بود ببینمت روز و شب هم مثل من دست و پایش را گم می کرد…….
 گویی مدام از هم سبقت می گیرند تا مرا زودتر به تو برسانند…..
 تو که حرف می زدی هر چه قند بود در دل من آب می شد…. تک تک واژه هایت را زندگی
 می کردم ….تک تک جمله هایت را…….که بگویم من هستم و می توانم!
 دندانهایم را نمی توانستم مخفی کنم وقتی تو بودی چون خنده ام قطع نمی شد با تو …
 محو تو که می شدم لبخند انگار می شد ذاتی وجودم، یکی می شد با من……
 تو که بودی دستم به آسمانها می رسید….راحت….
 آنقدر که می توانستم مشت مشت ستاره بچینم و در دامنم جمع کنم
 تا همه را روی سر تو بریزم…..زیر پایت….
 تو که بودی دلم می خواست بقیه ی عمرم را چشم شوم سراپا و مدام و یکسره تو را نگاه کنم…
 را ه رفتنت را… خندیدنت را….نگرانی هایت را….. حتی اخمهایت را…..
 دغدغه هایت را اما با تمام وجود می خواستم برایت زندگی کنم………
 دلم می خواست سراپا گوش شوم تا فقط تو را بشنوم بعد از این…….
 اما وقتی می آمدی تمام تلاش روز و شب سستی بود، مثل من می خواستند کندی کنند که زمان
 نگذرد و وقت سر نیاید و نشاید که تو میل رفتن کنی …..
 و من بغض پشت بغض چشمهایم را از تو بدزدم که اشکهایم را نبینی و غم دوباره وجودم را خموده کند….
 غبار مرگ انگار پاشیده می شد بر وجودم وقتی نبودی……..غبار بی حاصلی….
 پشت همان بغض ها فریاد می زدم با من بمان،…….صدایم اما ضعیف بود انگار که به گوشت نرسید
 نشنیدی که با تمام وجود فریاد می زدم ستجدنی انشاءالله صابرا….
 چشمانم را ندیدی از ته جان فریاد می زدند تو را……….
 فراز و نشیب صدایت، لحن آرام و صمیمی ات را هنوز زندگی می کنم…علایقت را برایت مدام طلب می کنم……
 تو چه داری که دیگران ندارند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
 حالا اما دیگر هر چه روز و شبهایم تلاش می کنند و می دوند و سبقت می گیرند از هم، نمی توانند مرا ….
 نه…. نمی توانند تو را به من باز گردانند…..روحم را……..نکند من مرده ام………..




برچسب ها : یادم هست،چند لحظه،محو تماشای تو،چشم انتظار،تک تک واژه هایت،من هستم،تلاش،,
شنبه 21 دی 1392 :: 22:13 ::  نويسنده : parisa       
www.pichak.net-18.jpg
 

دست خودم نیست...

اگر می بینی عاشق تو هستم٬ دیوانه تو هستم و تمام فکر و زندگی من تو شده ای٬

به خدا بدان که این دست خودم نیست!!!

اگر می بینی چشمانم در بیشتر لحظه ها خیس است و دستانم سرد است٬

و اگر می بینی همه لحظه های دور از تو بودن این همه سخت و پر از غم و غصه است٬

بدان که این دست خودم نیست!!!

دست خودم نیست که همه لحظه ها  تو را درجلوی چشمانم می بینم وبه یاد تو می باشم٬

دست خودم نیست که دوست دارم همیشه در کنارت باشم، دستانت را بگیرم،

بر لبانت بوسه بزنم و تو را در آغوش خودم بگیرم!!!

به خدا دست خودم نیست که هر شب به آسمان نگاه می اندازم٬

و ستاره ای درخشان را می بینم و به یاد تو می افتم!!!

دست خودم نیست که هر سحرگاه به انتظارت می نشینم٬

تا در آسمان دلم طلوعی دوباره داشته باشی...!!!

 




برچسب ها : دست خودم نیست،عاشق تو،دیوانه تو،تمام فکر من،فکر،زندگی،چشمانم،خیس،غم،غصه،لحظه،همیشه در کنارت،اغوش،آغوش،آسمان،انتظارت،طلوع,
صفحه قبل 1 صفحه بعد
درباره وبلاگ

باید مغرور بود و دور از دسترس باید مبهم بود و سرسنگین خاکی باشی آسفالتت میکنند و از رویت رد میشوند!
آخرین مطالب
پيوندها
آمار
تعداد آنلاین : 0
بازدید امروز : 26
بازدید دیروز : 5
بازدید هفته : 39
بازدید کل : 3351
تعداد پست ها : 83
تعداد نظرات : 0

Test
 
 

پیج رنک